به ياد دارم روزهاي كودكي را، روزهاي پايانی سال و چهارشنبه‌سوري را كه نوروز، بهار، آمدن عمو نوروز و گرفتن عيدي‌های‌ شادي‌بخش را نويد مي‌داد. جشن و رسمي جالب و جذاب كه در آن گرما، هيجان، تحرك‌، جنب و جوش و شادي براي همه همراه داشت. زيباتر اين كه بزرگ‌ترها و بچه‌ها در جمع‌آوري بُته براي آتش زدن و پريدن از روي آن مشاركت و هم‌كاري هيجان‌انگيزي داشتند.

چهارشنبه‌سوری‌های قدیم

بچه‌ها با صداي ترفه‌هايي كه بيش‌تر به اسباب‌بازي‌هاي كودكانه مي‌مانست رسم كهن را به ياد مي‌آوردند. چه شعف‌انگيز بود لحظه‌ي روشن كردن آتش توسط پدر، مادر، برادرهاي بزرگ‌تر، عمو، دايي و همسايه‌ها  شور و حالي كه ما بچه‌ها از اين لحظه‌ها تجربه‌ مي‌كرديم. با حمايت بزرگ‌ترها از روي آتش مي‌پريديم و مي‌خوانديم سرخي تو از من، زردي من از تو. فشفشه‌هاي نوراني و اعجاب‌انگيز كه به هوا مي‌رفتند و فضايي استثنايي شهر را آذين مي‌كرد. بزرگ و كوچك در محله‌ي خود و با مشاركت يك‌ديگر لحظه‌هاي شيرين و به ياد ماندني براي همه خلق مي‌كردند. بعد از اين برنامه‌ي پر جنب و جوش و شاد نوبت به خوردن آجيل چهارشنبه‌سوري مي‌رسيد. پس از آن سركردن چادرنمازها توسط دختر و پسر، برداشتن قابلمه و قاشقي كه ابزار و بهانه‌اي بود تا به در خانه‌ي همسايه‌ها برويم، در بزنيم و در انتظار اين كه صاحب خانه در بگشايد و شيريني، شكلات يا آجيلي توي كاسه‌ي‌مان بريزد و ما را شاد و سرمست كند. چه لحظه‌هاي بي‌ريا، شاد و پرشوري.

اما نمي‌دانم چرا آن روز قشنگ و پرشور تبديل به روزي وحشت‌انگيز، آزار دهنده و دردسرآفرين شد؟ دوره‌اي رسيد كه صداي ترقه‌هاي ظريف كودكانه به صداي مهيب و آزار دهنده‌ي كوكتل مولوتوف، نارنجك و حتي بمب‌هاي دست‌ساز تبديل شد و از اواسط بهمن ماه اين صداهاي گوش‌خراش قصد داشت فرا رسيدن چهارشنبه‌سوري را يادآور شود!!

چه خوش بود به جاي ترساندن افراد و يا نشان دادن خشونت خانواده‌ها، مسؤولين و دست‌اندركاران با ارزش‌گذاري به اين رسم ديرين آباء و اجدادي ايرانيان فضايي فراهم كنند تا در حالي كه امنيت برقرار است شهر يكپارچه پر از رنگ، شادي، صفا و هيجان شود و به جاي اعمال خشونت جلوه‌هاي مهر و صميمت و نزديكي عاطفه‌هاي انساني در آن روز همه‌ي شهرها را زينت بخشد و كودكان هم‌چنان در فضايي آكنده از شادي، شور و صميميت چهارشنبه‌سوري را تجربه كنند و به استقبال بهار و نوروز بروند. به اميد رسيدن چنين روزي كه مطمئناً دير نخواهد بود.

 

 نسرين نافعی
این مقاله از شماره 47 نشریه نامه‌ی مربی ویژه نامه‌ی نوروز و کودک انتخاب شده است.

دیدگاه بگذارید

This site is protected by reCAPTCHA and the Google Privacy Policy and Terms of Service apply.